درود بر تمام نیک اندیشان

محفلی برای همه ما

درود بر تمام نیک اندیشان

محفلی برای همه ما

این هم برای خانمها

* شـاید بـرای شـما اتفاق افتاده باشد که دوستتان را دیده باشید که پیراهنی صورتی به تن کرده و توسط  اطرافیان مورد تحسـین، تـمجـید و تـوجه فـراوان قـرار گرفته باشد. شما نیز به تبـع او تصـمیـم گرفتـیـد کـه پیراهنی به همان رنگ تهیـه کـرده و بـر تن کنید. اما بعد از اینکار مورد تمسخر و ریشخـنـد دیـگــران قــرارگرفته و همان نگاههای پیشین نیز از شما برگردانـده شـد و در نتیجه آنها را از تن درآورده و لباسهای مشکی، آبی و خاکستری قبلی خود را پوشیدید. اگر می خواهید بدانید که چرا آن پیراهن صورتی مناسب شمـا نبود و چرا این به آن معنا نـیست که دیـگر نـباید لـباسهای رنـگی بپوشید، به ادامـه مقاله توجه کنید. رنـگ پوست شـما چه تیره باشد،چه روشن وچه درمیان این دو،میتوانید رنگی مناسب برای لباس خود انتخاب نمایید.

پوستهای تیره:
افراد تیره پوست معمولا دارای چشمان و موهای مشکی یا قهوهای تیره می باشند که در این صورت باید لباسی را انتخاب کرد که با رنگـهای تـیره مـغایرت داشـتـه بـاشـد. این مغایرت چهره را از یکنواختی بیرون آورده و باعث جذابیت بیشتر می گردد.
رنگهای مناسب برای این گروه:
صورتی، سفید، خاکی، آبی ملایم، طوسی روشن
 رنگهای نا مناسب این گروه:
مشکی، قهوه ای تیره، فیروزه ای، سبز یشمی، قرمز تیره
اگر جزء این دسته افراد هستید از پوشیدن لباس با رنگهای گرم و تیره خودداری کنید. از آنجایی که رنگ مشکی و آبی تیره مــعـمولا” به عنوان لبـاس رسمی کار در نظر گرفـتـه شده و نمیتوان بطور کامل آن را کنار گذاشت، لذا سعی کنید بکارگیری آنها را به حداقل رسانده و فقط در صورت لزوم از آنها استفاده نمایید.

پوستهای معمولی (نه تیره نه روشن):
افرادی که دارای چنین رنگ پوستی هستند میتوانند تقریبا” از هر رنگ لباس استفاده کنند. از آنجاییکه هر دو رنگ روشن و تیره  میتواند با اینگونه رنگ پوست مغایرت داشته باشد، بنابراین از هردو رنگ می توان استفاده نمود و لی بهتراست پیراهن را هماهنگ با رنگ چشم انتخاب کرد.
رنگهای مناسب این گروه:
بژ، آبی، سورمه ای، گندمی، مشکی، صورتی
رنگهای نامناسب این گروه:
مغز پسته ای، بنفش، قهوه ای تیره، قرمز
 تنها رنگهایی که در این گروه اصلا” نباید بکاربرد، رنگهای نزدیک به رنگ پوست است. برای مثال اگر رنگ پوست شما زیتونی است، از پوشیدن لباسهای زیتونی یا قهوه ای خودداری کنید.

پوستهای روشن:
این گونه افراد معمولا” موهایی بلوند و روشن داشته و رنگ چشم آنها سبز، آبی، طوسی یا قهوه ای روشن است. رنگی مناسب این گروه است که با رنگ پوست تضاد داشته باشد.
رنگهای مناسب این گروه:
آبی ملایم، قهوه ای، بژ، آبی سیر، رنگی غیر از سفید
رنگهای نا مناسب این گروه:
قرمز، صورتی، نارنجی، زرد، ارغوانی
در این گروه بطور کلی باید از رنگهای خشن و روشن استفاده نمود تا تضاد کافی با رنگ پوست بوجود آید. بکارگیری رنگهای گرم به هیچ عنوان پیشنهاد نمی شود.

انگلیسی

frequently غالبا
subsequently متعاقبا
consequently نتیجتا
.
fatal کشنده
fetal جنینی
.
palpitation طپش
palpation لمس
.
the other day چند روز پیش
every other day یک روز در میان
every other week یک هفته در میان
.
swell ورم کردن
swallow-پرستو-بلع
.
proof غیر قابل نفوذ-دلیل
reasen دلیل
roof پشت بام
ceiling سقف
floor کف
flour آرد
.
argue جرو بحث
discuss جرو بحث همینجوری
.
in other words بعبارت دیگر
on the other hand از طرف دیگر
.
voice صدای انسان
sound صدای هر چیزی
.
bowl کاسه
bowel روده

How do you do? حالتان چطوره؟(رسمی)
How are you حالتان چطوره؟(خودمونی)
.
Require نیاز داشتن
enquire بررسی
.
Wean از شیر گرفتن بچه
Win پیروز شدن
Weanling بچهء از شیر گرفته شده
.
Rare کمیاب-خام
Medium نیم پخت
Well done خوب پخته-آفرین
.
exagrrate زیاده از حد خود را نشان دادن
Aggression تهاجمی
.
Abbreviation اختصار
Contraction قرارداد-انقباض-مخفف
.
Sever=cut بریدن
Severe شدید
Serve خدمت کردن
.
Lever اهرم
Level سطح
.
Blank جای خالی
Blanket پتو
Blanch سفید شدن

شاد کردن خانمها

چند راه ساده برای شاد کردن خانمها

۱) زن ها دوست ندارند میهمان نا خوانده داشته باشند, بنابراین به آنها وقت کافی بدهید تا آماده شوند. آمادگی آنها برای پذیرایی امری حیاتی است.

۲) با همسر خود در هر کاری موافقت کنید , خواهید دید که زندگی چقدر راحت تر می شود!

۳) هر روز از همسر خود سوال کنید که چه کاری می توانید برایش انجام دهید؟

۴) وقتی از شما خطایی سر می زند اظهار تاسف کنید. وقتی هم که تقصیر از شما نیست باز هم اظهار تاسف کنید!

۵) وقتی اوضا قمر در عقرب است, لبخند را فراموش نکنید . اگر بخندید دنیا هم با شما می خندد و اگر گریه کنید یقین بدانید که دنیا شما را تنها خواهد گذاشت.

۶) از تلاشهای همسرتان نشکر کنید و ببینید این تشکر تا چه حد موثر واقع می شود.

۷) به این فکر کنید که همسر شما زن خیلی خوبی است. مادری بسیار خوب , عروسی بهتر از دیگر عروسها و اگر به این طرز فکر ادامه دهید , او همین طور خواهد شد.

۸) خسیس نباشید و در ستایش همسر خود دست و دلبازی کنید . اما به یاد داشته باشید که در هیچ موردی مبالغه نکنید. باید همسرتان استحقاق تعریف و تمجید را داشته باشد و گرنه ممکن است نتیجه خوبی ندهد.

۹) همسر خود را تشویق کنید و کمک کنید تا استعدادهای پنهانی او شکوفا شود.

۱۰) به جای هدایای گران بها, وقت خود را در اختیار همسرتان قرار دهید .. نشان دهید که به او توجه دارید, حتی پس از یک روز کار سخت! برای او هدیه ای ببرید حتی یک شاخه گل به این ترتیب او خوش اخلاق می ماند.

۱۱) بدانید زمانی که همسرتان از سردرد شکایت می کند, چاره درد او قرص مسکن نیست,بلکه یک لبخند است.

۱۲) زیباترین واژه در دنیا شاید”متشکرم” باشد ولی با این حال همه شوهران دنیا می دانند که هرگز نباید از همسرشان انتظار تشکر داشته باشند! اگر به او گردن بند الماس بدهید, مطمئنا می گوید که زمرد را بیشتر دوست دارد!

۱۳) هرگز با همسرتان نجنگید, چون امکان ندارد در جنگ برنده شوید. در عوض از قلم برای نوشتن آن چه در ذهن دارید استفاده کنید. بعد آن را به همراه شاخه ای گل تحویل او بدهید.

رفتار گلها

رفتار گلها

تغییرات رخ می‌دهند اما زندگی ادامه می‌یابد، این فکر روزی که تصمیم داشتم گلهایی که در ملک ما افتاده بودند را جمع‌آوری نمایم، به ذهنم خطور کرد، پاییز زمانی باور نکردنی برای تغییر است، در مرگ زیبایی می‌یابیم، برگهای مرده به رنگهای اعجاب‌انگیزی در آمده و دنیای اطراف ما را به صورت شگفت آوری رنگ‌آمیزی می‌کنند، تصویر با شکوهی که آنها با مرگ خود می‌سازند، ‌حتی اگر برای زمانی کوتاه باشد، ما را شگفت‌زده می‌نماید، اما گلها چه؟
ما در بالکن چهار گلدان بزرگ داریم که هر ساله گلها و گیاهان متفاوتی در آنها می کاریم، غیر از چند گل، سایرین معمولاً با اولین سرما پژمرده شده و می‌میرند، ما به عنوان انسان آموخته‌ایم که آن زمان خداحافظی نمودن با گرما و شگفتی‌های تابستان است و خود را برای سرما آماده می‌کنیم، درختان نیز به شکل مشابهی عمل می‌کنند، آنها سوخت و ساز خود را کاهش می‌دهند، البته برخی از حیوانات نیز از هفته‌ها قبل برای آغاز خوابی طولانی برنامه‌ریزی می‌کنند، اما گلها چطور؟ آنها به رشد خود ادامه می‌دهند، مانند آن چند گل شجاع، هیچ کس به آنها نمی‌گوید که این کار را انجام ندهند،‌ هیچ علامتی که به آنها بگوید که نمی‌توانند به توان بالقوه‌شان برسند، وجود ندارد، آنها از هنگامی که بذری بیش نبودند تنها یک پیش‌فرض دارند، اینکه تبدیل به گیاه شوند و آن باید عملی گردد.
من در چهار گلدان گل خود برگهای سبز آزاد در انتهای تمامی شاخه‌هایی که تازه رشد کرده بودند‌، یافتم، غنچه‌های کوچک و زنده صورتی و قرمزی که آماده برای باز شدن رو به خورشید بودند، اما من می‌دانم که برف خواهد آمد و آنها را خواهد پوشاند و آنها را در وضعیت کنونی‌شان منجمد خواهد نمود، به زودی سرمای زیادی از راه می‌رسد، اما به هر حال این سلحشوران سعی خود را تا به انتها ادامه خواهند داد، زیرا این چیزی است که آنها گمان می‌کنند که باید به انجام برسانند، آنها خلق شدند تا رشد کرده شکوفه دهند، هیچ کسی چیز دیگری به انها نگفته، حتی اگر هم گفته می‌شد، آنها نمی‌ایستادند، زیرا برای آنها زندگی در رشد کردن و شکوفه دادن است و نه در زمستان خوابی و مرگ.
چه کسی به شمایی که این متن را می‌خوانید گفته که نمی‌توانید بیشتر رشد کنید، چه کسی زندگی شما را تعیین کرده و تحت کنترل سرنوشتتان در آورده است؟ چطور شما ساختار وراثتی خود را به منظور محدود نمودن توانمندی های خود دوباره طراحی نموده‌اید؟
هیچ سرما و یخبندانی که توانایی متوقف کردن شما را داشته باشد، وجود ندارد، تنها شما هستید که می‌توانید خود را متوقف سازید، بله، ممکن است زمانهایی از رشد آهسته‌تر وجود داشته باشند، پنهان در هتک حرمت‌های زندگی، به منبع داخلی، که چیزی راجع به زمستان نمی‌داند، متصل شده و رشد خود را دوباره آغاز نمایید، آن محل خصوصی در اعماق روحتان که همیشه بیشتر می‌خواهد.
رفتار گلها را به یاد داشته باشید که هر چند مرگ دیگران را در اطراف خود می‌بینند اما شجاعانه و آبرومند به مأموریت خود، که توسط کسی که آنها را خلق نموده مشخص شده، ادامه می‌دهند.
می‌گویند زمانی هست برای بذر پاشیدن و زمانی برای درو کردن، زمانی برای زندگی و زمانی برای مرگ، بذر پاشیدن و درو نمودن قسمتی از زندگی است و ما کارهای بسیاری برای به عقب انداختن مرگ می‌توانیم انجام دهیم، بنگرید که تا چه میزان از زندگیتان در دستان شما قرار دارد،‌ سخت کار کرده و منافع را درو کنید، سالم زندگی نمایید و گریز ناپذیر را به تأخیر اندازید، تمام منابع مورد نیاز از پیش تدارک دیده شده اند، به غیر از راهی که شما برای فکر کردن انتخاب می‌کنید، هر چیز فیزیکی که ما نیاز داریم را می‌توان از زمین حاصل نمود اما افکار به ما تعلق دارند و همچنین چیزهایی که ما انتخاب می‌کنیم تا از دیگران بپذیریم.
اگر گلها می‌توانند این کارها را انجام دهند، تنها تصور نمایید که چه عظمت و زیباییهایی در درون شما جای داده شده است.
من به شما ایمان دارم.

حکایت موش

موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت:"کاش یک غذای حسابی باشد. اما همین که بسته را باز کردند، از ترس تمام بدنش به لررزه افتاد چون صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود. موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید رابه همه حیوانات بدهد. او به هر کسی که می رسید، می گفت:"توی مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است..."
مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت:"آقای موش، برایت متاسفم. از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی، به هر حال من کاری به تله موش ندارم، تله موش هم ربطی به من ندارد." میش وقتی خبر تله موش را شنید، صدای بلند سر داد و گفت:"آقای موش من فقط می توانم دعایت کنم که توی تله نیفتی، چون خودت خوب می دانی که تله موش به من ربطی ندارد. مطمئن باش که دعای من پشت و پناه تو خواهد بود.
موش که از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنیدن خبر، سری تکان داد و گفت:"من که تا حالا ندیده ام یک گاو توی تله موش بیفتد!" او این را گفت و زیر لب خنده ای کرد و دوباره مشغول چریدن شد.
سرانجام، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فکر بود که اگر روزی در تله موش بیفتد چه می شود؟
در نیمه همان شب، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را که در تله افتاده بود، ببیند. او در تاریکی متوجه نشد که آنچه در تله موش تقلا می کرده، موش نبود بلکه مار خطرناکی بود که دمش در تله گیر کرده بود. همین که زن به تله موش نزدیک شد، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت. وقتی زنش را در این حال دید او را فورا به بیمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وی بهتر شد. اما روزی که به خانه برگشت هنوز تب داشت. زن همسایه که به عیادت بیمار آمده بود، گفت:"برای تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست. مرد مزرعه دار که زنش را خیلی دوست داشت فورا به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید. اما هرچه صبر کردند، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آنها رفت وآمد می کردند تا جویای سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد میش را هم قربانی کند تا با گوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد. روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد تا اینکه یک روز صبح، در حالی که از درد به خود می پیچید از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی زود در روستا پیچید. افراد زیادی در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند. بنابراین، مرد مزرعه دار مجبور شد از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای میهمانان دور و نزدیک تدارک ببیند. حالا، موش به تنهایی در مزرعه می گردید و به حیوانات زبان بسته ای فکر می کرد که کاری به تله موش نداشتند‍!

از خدا خواستم

از خدا خواستم عادت بد مرا از من بگیرد

فرمود : گرفتن عادت ها کار من نیست تو خود باید آنها را از خود دور کنی

از خدا خواستم به فرزندانم همه چیز عطا کند

فرمود : روح او همه چیز است و جسمش خاکی است وگذرا

ازخدا خواستم به من صبرعنایت کند

فرمود : صبر زاییده دردورنج است صبربخشیده نمی شود ، آموخته می شود

از خدا خواستم به من خوشبختی عطا کند

 

 

فرمود : من به تو برکت می دهم ، خوشبختی برعهده خودت است

ازخدا خواستم درد و رنج را از من دور کن

فرمود : درد ورنج ، تو را به من نزدیک تر می کند

از خدا خواستم روح مرا شکوفا کند

فرمود : تو خود بایداز درونت شکوفا شوی من تنها می توانم شاخ وبرگ هایت

را هرس کنم تا پر بارتر شوی

از خدا خواستم تمامی چیزهایی را که سبب می شوند ، از زندگی لذت ببرم ، به من بدهد

فرمود : من به تو زندگی می دهم تا بتوانی از همه چیز لذت ببری

از خدا خواستم کمکم کند ،همه را دوست بدارم ، به همان اندازه که دیگران مرادوست دارند

فرمودند : بالاخره آنچه را که باید ، از من خواستی ، برای دنیا شاید تنها یک باشی

اما برای من یک نفرشاید یک دنیا باشی

توصیه هایی برای زندگی بهتر

توصیه هایی برای زندگی بهتر

 

١- هر روز ١٠ تا ٣٠ دقیقه پیاده‌روى کنید و به هنگام راه رفتن، لبخند بزنید. این بهترین داروى ضدافسردگى است.
٢- هر روز حداقل ١٠ دقیقه در یک مکان کاملاً ساکت و بى‌سر و صدا بنشینید.
٣- هرگز از خوابتان نزنید. یک دستگاه ضبط فیلم بخرید و برنامه‌هاى تلویزیونى مورد علاقه‌تان که شبها دیروقت پخش مى‌شوند را ضبط کنید و روز بعد ببینید.
٤- هر روز صبح که از خواب بلند مى‌شوید، جمله زیر را تکمیل کنید:
«هدف امروز من ............ ......... .. است.»
٥- با این سه «الف» زندگى کنید: انرژى، اشتیاق، احساس یگانگى
٦- نسبت به سال قبل کتاب‌هاى بیشترى بخوانید و بازى‌هاى بیشترى بکنید.
٧- هر روز زمانى را براى دعا، مدیتیشن، یوگا و یا نظایر آن بگذارید.
٨- با افراد بالاتر از ٧٠ ساله و نیز افراد کمتر از ٦ ساله وقت بگذرانید.
٩- به هنگام بیدارى، رویاپردازى کنید.
١٠- بیشتر از میوه‌ها و سبزیجات تغذیه کنید.
١١- چاى سبز، مقدارى زیادى آب، کلم، بادام و فندق را در رژیم غذایى روزانه‌تان بگنجانید.
١٢- سعى کنید هر روز بر روى لب حداقل سه نفر لبخند بیاورید.
١٣- ریخت و پاش و آشفتگى را از خانه، ماشین و میز کارتان دور سازید.
١٤- انرژى خود را صرف شایعات، موضوعات گذشته، افکار منفى یا چیزهایى که از کنترل شما خارج است نکنید. در عوض، انرژى خود را مصروف جنبه‌هاى مثبت «زمان حاضر» سازید.
١٥- بدانید که زندگى مانند مدرسه است و شما براى یادگیرى به اینجا آمده‌اید. مسائل، جزئى از برنامه درسى است که ظاهر مى‌شوند و از بین مى‌روند، درست مثل مسائل کلاس ریاضى، امّا درس‌هایى که از آن‌ها یاد مى‌گیرید براى همیشه پا برجا مى‌ماند.
١٦- صبحانه را زیاد، ناهار را متوسط و شام را کم بخورید.
١٧- خودتان را زیاد جدّى نگیرید. هیچکس دیگر هم این کار را نمى‌کند.
١٨- لزومى ندارد که در هر بحثى برنده شوید، اختلاف نظرها را بپذیرید.
١٩- با گذشته خود صلح کنید تا «حال»تان خراب نشود.
٢٠- زندگى خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.
٢١- هیچکس مسئول شادى و رضایت شما نیست بجز خودتان.
٢٢- هر مصیبت یا ضایعه‌اى که برایتان پیش مى‌آید به خودتان بگوئید: «آیا ٥ سال دیگر، این اتفاق اهمیتى خواهد داشت؟»
٢٣- همه را به خاطر همه چیز ببخشید.
٢٤- آنچه دیگران درباره شما فکر مى‌کنند به شما مربوط نیست.
٢٥- هر وضعیتى، چه خوب و چه بد، تغییر خواهد کرد.
٢٦- به هنگام بیمارى، کارتان از شما مراقبت نمى‌کند، دوستانتان از شما مراقبت مى‌کنند. تماس خود را با آن‌ها حفظ کنید.
٢٧- بهترین اتفاق براى شما هنوز روى نداده است.
٢٨- گاهگاهى به افراد خانواده‌تان تلفن کنید و بهشان بگوئید که به فکرشان هستید.
٢٩- هر شب قبل از رفتن به رختخواب، جمله زیر را تکمیل کنید.
«من امروز به خاطر ............ ......... . خوشحال و سپاسگزارم.»